حیات داد میزند… – شماره۸۰

جنگ است دیگر؛ خستگی دارد؛ تشنگی و گرسنگی دارد؛ زخمی و کشته شدن دارد. هر کس که به جنگ باور داشته باشد و با پوست و گوشت و خونش آن را حس کند، ناچار پی همهی این بلاها را به تن خود میمالد. اینها همه طبیعی است و چارهای جز آن نیست، چون جنگ است. چون دشمن «دشمن» است و کارش دشمنی است. دشمن «حرامی» است و دست به هر کاری میزند تا پیروز شود. تیرباران میکند. شبیخون میزند. اسیر میگیرد. زن و کودک بیگناه را میکشد و …
…
به طبیعت جنگ، در اردوگاه خودی، سربازان خستهاند، عدهای کشته و زخمی شدهاند و امیدها کمی ناامید شده است. این لشکر را کسی مجبور نکرده بود که به این جنگ بیاید. خودشان این راه را انتخاب کردند و با سختیهای راه نیز آشنا بودند و خود را برای صبر در برابر آن آماده کرده بودند. اما وقتی جنگ بالا میگیرد و فشارها زیاد میشود، استقامت کردن بسیار سخت است. وای از روزی که کسانی هم پیدا شوند که زیرگوش دیگران بخوانند که دیگر جنگ بس است. دیگر برویم صلح کنیم. اما دشمن که همان دشمن است و از هیچ چیزی کوتاه نیامده. پس اینها بر سر چه چیز میخواهند صلح کنند و به توافق برسند؟
…
تابستان امسال، گرمتر از معمول بود، نه از تابش آفتاب سوزان و نه از گرمای جام جهانی فوتبال و جام جهانی والیبال، بلکه از گرمی خون مردم مظلوم غزه. اسرائیل با چنگالهایش به جان کودکان و زنان و مردان غزه افتاده بود و با دندانهایش آنها را میدرید. امریکا هم از هیچ حمایتی از آن سگ وحشی دریغ نکرد. چون خودش هم درندهخو است. خودش هم گرگصفت است. در سوریه و عراق هم که تربیت شدگان این مکتب گرگپرور، انسانهای بی گناه را ذبح میکنند و سینههایشان را میدرند و جگرهاشان را میخورند.
دست دولتمردان ما درد نکند که این جنایات را محکوم کردند و میکنند. هر از چند گاهی هم به طور صریح از حامیان این جنایات به طور صریح انتقاد میکنند اما گویا، باز نگاهشان به آنها عوض نشده است و به طور «ظریف»ی همان مسیر سابق را ادامه میدهند. انگار که نفهمیدند دشمنی را. ندیدند خون مردم مظلوم غزه را که از چنگ و دندان نتانیاهو و اوباما و کری میچکید و باز هم به دنبال رفع نگرانیهای آنها و رسیدن به یک فهم مشترک با چنان جانیانی هستند.
با این همه جنایت اسرائیل و حمایت امریکا، دولتمردان ما هنوز منطق امریکا را نفمیدند. هنوز میخواهند با امریکا بازی برد-برد داشته باشند. میخواهند با امریکا سوء تفاهمها را حل کنند و مشکلاتی که در طی این سی و اندی سال پیش آمده است را حل و فصل کنند. میخواهند بر مبنای احترام متقابل رفتار کنند، غافل از این که مستکبران، غیر خود را اصلا آدم حساب نمیکنند که بخواهند به آنها احترام بگذارند.
…
و «چهقدر سادهلوح و سطحیاند کسانى که گمان مىکنند دشمنىِ امریکا و جبههى استکبار و دارودستهى وسیع صهیونیستى که اکثر خبرگزاریها و رسانههاى خبرى و تبلیغى جهان را در اختیار دارند، ناشى از آن است که جمهورى اسلامى، به موقع تلاش لازم را براى کسب دوستان انجام نداده و یا در مسائل جهانى دچار تندروى شده است. این گمان، حاکى از عدم تعمق در حوادث و جریانات داخلى و جهانى و عدم بصیرت در «دشمنشناسى» است.»۱
این سادهلوحی و سطحینگری و بیبصیرتی و دشمننشناسی، امروز در بالاترین مقامات کشورمان هم دیده میشود و البته خود آنها نه تنها آن را سادهلوحی نمیدانند، بلکه آن را روش عاقلانه و مدبرانهی ادارهی کشور قلمداد میکنند. و کسی نیست که اینها را از خواب خوش بیدار کند.
…
«حیات» اما بنا بر طبیعت بسیجی و دانشجویی خودش، در این گیر و دار و در این سکوت مرگبار، موذنوار «داد» میزند، تا شاید صدایش از پنبههای در گوش برخی عبور کند و خواب را از چشمانشان بگیرد تا نمازشان قضا نشود۲؛ تا باز کنند چشمهای بستهشان را و ببینند واقعیات عالم را، ببینند چنگ و دندان خونین دشمن را… تا دیگر به سمت دشمن دست دوستی دراز نکنند… تا یادشان بیاید خاطرات همین ده سال پیش را که از همینها از پشت بهشان خنجر زدند… و تا بار دیگر گزیده نشوند و نشویم از سوراخی که هزاربار گزیده شدهایم…
…
امیدوارم شرح حال ما و کسانی که مخاطب این حرفها بودند این بیت شعر نباشد که میگوید:
مؤذنا به امید که میزنی فریاد/ تو هم بخواب که ما خویش را به خواب زدیم؛۳
پینوشت:
۱- رهبر معظّم انقلاب اسلامی، حضرت امام خامنهای دام ظلّه الشریف، پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی رحمتاللهعلیه (۱۰ خرداد ۱۳۶۹)
۲- شهید بهشتی: «دانشجو موذن جامعه است؛ اگر خواب بماند نماز امت قضا میشود.»
۳- فاضل نظری
نظر بگذارید